نشست کتابخوان کتابخانه ای در تاریخ 22/4/1395 در کتابخانه عمومی آیت الله فاضلیان برگزار گردید. 7 نفر از شرکت کنندگان به ارائه کتابهای خود پرداختند که به شرح زیر است:
کتاب « قصه های پیامبر و فرزندانش(مجموعه دوم)» نوشته:نقی سلیمانی / ارائه توسط : فاطمه شعبانی(دانش آموز)
مجموعه قصه های پیامبر و فرزندانش در 5 جلد برای دانش آموزان کلاس های چهارم و پنجم دبستان به نگارش در آمده است. نویسنده این مجموعه در مقدمه کتاب چنین آورده است: یک روز پدری برای بچه هایش از پیامبر (ص)، حضرت علی (ع)، و فاطمه (س) سخن می گفت. از معجزه های آنها و از بزرگیشان حرف می زد و از خیلی چیزهای دیگر. بعد گفت: «ما باید در زندگی واقعی مثل آنها باشیم. پسرک گفت: «بابا دلم می خواهد بدانم آنها در زندگی معمولی چکار می کردند. » پدر درماند. او هر چه می دانست، درباره معجزه های آنها بود... بنابراین مدتیی فکر کرد. بعد گفت: «باید کتاب بخوانم و قصه های زندگی آنها را برای شما پیدا کنم و بگویم.» من شاهد این گفت و گو بودم. متأسفانه چنین کتاب هایی درباره پیامبر و امام های ما کم است؛ کتاب هایی درباره زندگی واقعی آنها؛ به همین خاطر برای یافتن جواب سؤال آن پسرک، این کتاب ها را نوشتم. مجموعه دوم این کتاب شامل سه داستان با نام دانایی، آزادی من و حق مردم می باشد.
کتاب « عطر گل های خورشید1 » نوشته: مرضیه غفار/ ارائه توسط : مهدیس حسینی(دانش آموز)
این کتاب دربرگیرنده خاطرات دوران کودکی فرزندان و نوه های امام خمینی و کسانی است که درباره ایشان نقل کرده اند. در کتاب حاضر که جلد اول این مجموعه است ده خاطره جالب درباره حضرت امام نقل شده است. خواننده با مطالعه این خاطرات به زوایای شخصیت امام پی می برد
کتاب «اصحاب فیل » نوشته: سید حمید موسوی گرمارودی / ارائه توسط : بهاره مجیدیان(دانش آموز)
یک داستان قرآنی در این کتاب بیان شده است. داستان درباره ابرهه حاکم ظالمی است که می خواست با سپاه فیل خانه خدا را نابود کند. اما به اذن خدا سپاه ابرهه نابود شد. این اتفاق همزمان با تولد حضرت محمد می باشد.
کتاب « ماه پیشانی: یک افسانه قدیمی » بازنوشته: ناصر یوسفی/ ارائه توسط : حدیث سلطانی(دانش آموز)
((ماه پیشانی)) از قصههای عامیانه و کهن ایران زمین است که در این کتاب برای کودکان بازآفرینی شده و با تصاویر رنگی به طبع رسیده است .این قصه، حکایت دختر زیبایی است به نام((ماه پری)) که با نامادری نامهربان و خواهر ناتنی حسودش زندگی میکند و ماه پری طی اتفاقاتی با یک خاله غوله آشنا میشود که به پاس خوش قلبی و محبتهایش، خاله غوله او را به دختری زیبا تبدیل میکند ;به گونهای که ماه در پیشانی او میدرخشد .ناخواهری حسود ماه پری نیز سعی میکند همان کارها و مسیر ماه پری را طی کند تا ماه پیشانی شود، اما چون در مقابل خاله غوله بیادبانه رفتار میکند .خال زشتی در صورتش بوجود می آید اما ماه پری با گل آرزو خال زشت صورت گلابتون را از بین می برد.
کتاب «همیشه دوستت دارم » نوشته: رابرت مانش- مترجم سپهر رجائی / ارائه توسط : فاطمه مرادی(دانش آموز)
این کتاب یک داستان مصور و رنگی است،نویسنده در این داستان مادری را توصیف میکند که هر شب پس از آن که پسرش به خواب میرود، در کنار بسترش چنین زمزمه میکند ((تا وقتی زنده هستم، همیشه دوست دارم)) او این کار را، حتی زمانی که پسرش به میان سالی رسیده ادامه میدهد و پسر نیز در سنین کهولت مادرش، محبتهای بی دریغ او را جبران میکند .
کتاب « ماجراهای پیازچه» نوشته: جانی روداری-مترجم :مرضیه شجاعی دیندارلو / ارائه توسط : فاطمه میرزایی (دانش آموز)
كتاب "ماجراهاي پيازچه"، نوشته «جاني روداري» و ترجمه «مرضيه شجاعي ديندارلو» از انتشارات «نشر شهر» تقدير شده در چهارمين دوره جايزه ادبي «پروين اعتصامي»، شامل 30 داستان كوتاه است. شخصيتهاي اصلي آن را سبزيجات و حيوانات تشكيل ميدهند و پيازچه به عنوان شخصيت محوري داستان تلقي ميشود و در آنها پيازچه با كنجكاويهاي خود درگير ماجراهايي ميشود كه تعدادي براساس مفاهيم اخلاقي و ارزشي همچون دوستي و كمك به همنوع است و برخي ديگر نيز آداب شهروندي و شهرنشيني همچون استفاده از خدمات ارتباطي و پست، پرداخت ماليات، خدمات پليس و غيره را ترويج ميكند.
کتاب « تیبی تلاش می کند» نوشته: شارون ارنی یوزمن-مترجم حمید علیزاده / ارائه توسط :بیتا مجیدیان (دانش آموز)
این کتاب برای کودکان گروه سنی ج نوشته شده است. تیبی یک پرستوی نازنین و دوست داشتنی است. او روی درخت زندگی می کند، اما نمی تواند پرواز کند، چون از وقتی به دنیا آمده، یک بالش آویزان است. گاهی احساس تنهایی می کند. در لانه می نشیند و جایی نمی رود. یک روز مادر تیبی وقتی می بیند او غمگین و تنهاست، در صندوقچه اش را باز می کند و تکه پارچه ای از آن بیرون می آورد، به تیبی می دهد و به او می گوید که اگر از آن تکه پارچه درست استفاده کند، به او خیلی کمک خواهد کرد. تیبی می پرسد که چطور ممکن است یک تکه پارچه بتواند به او کمک کند. مادرش می گوید: خودت راهش را پیدا خواهی کرد.... روزی تیبی از سنجاب می خواهد تا بالا رفتن از درخت را به او بیاموزد. تیبی با کمک سنجاب بالا و پایین رفتن از درخت را یاد مگرفت و وقتی باد شدیدی وزید تیبی با کمک تکه پارچه توانست پرواز کند. آن روز همه ی دوستان تیبی فهمیدند که پرنده ها می توانند به جز پرواز کردن، کارهای دیگری هم بکنند. بعد جشنی به پا کردند و باهم آواز خواندند... و تیبی بلندتر از همه آواز می خواند!
نظرات شما عزیزان: